سیرة تبلیغی پیامبر اعظم(1) تبلیغ رفتاری(1)

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان اندیشه جويان و آدرس mohammad-taha.loxblog.com لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد
.






آمار مطالب

کل مطالب : 450
کل نظرات : 48

آمار کاربران

افراد آنلاین : 1
تعداد اعضا : 1

کاربران آنلاین


آمار بازدید

بازدید امروز : 7
باردید دیروز : 0
بازدید هفته : 15
بازدید ماه : 77
بازدید سال : 1587
بازدید کلی : 206697
سیرة تبلیغی پیامبر اعظم(1) تبلیغ رفتاری(1)

سیرة تبلیغی پیامبر اعظم(1) تبلیغ رفتاری(1)

علیرضا عالمی کارشناس تاریخ اسلام

گفتار هر چند نغز و زیبا باشد و کلمات، مغز دار و پر معنی، اما وقتی اثر بخش است که تنها لقلقه زبان قرارنگیرد و در کنار گفتار، عمل نیز باشد و تا این دو (گفتار و عمل) توأم و مکمل یکدیگر نباشند مبلّغ نمی تواند چندان در نفوس مخاطبان خود رسوخ نموده، روح آنان را تسخیر نماید، همچنین نمی تواند مشوق رفتاری دیگران باشد.
مقام معظم رهبری می فرمایند: «مبلغ دینی و مبیّن معارف دینی باید به زبان اکتفا نکند، بلکه عمل او هم باید ایمان و اخلاص و صفایش را دربیان این حقیقت برای مخاطب ثابت کند و نشان دهد...اگر مردم را به بی رغبتی به زخارف دنیا دعوت می کنیم،باید این معنا در عمل خود ماهم دیده بشود.اگر ما مردم را به تلاش بی مزد و منت در آن جایی که نظام احتیاج دارددعوت می کنیم خود ماهم آن جایی که احساس می کنیم نظام و کشور اسلامی به تلاش ما نیازمند است، بدون دغدغه آن نیاز را برطرف کنیم و منتی سر کسی نگذاریم.اینهامواردی است که تبلیغ را مؤثر می کند.» (1)قرآن کریم، گویندگان و مبلّغان بدون عمل را بسیار مورد سرزنش قرار داده و آنان را موجب خشم خداوند می داند و می فرماید: «کَبُرَ مَقْتاً عِنْدَ اللَّهِ أَنْ تَقُولُوا ما لا تَفْعَلُونَ[1]؛ نزد خدا بسیار موجب خشم است که سخنی بگویید که عمل نمی کنید!» از این رو پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله وسلم ـ که قرآن از او به عنوان اسوه کامل نام برده است ـ در سیره تبلیغی خود گاهی ازتبلیغ گفتاری ـ بیان ارزش‌ها و ضد ارزش‌ها ـ و گاهی از تبلیغ عملی ـ عمل بدون گفتار ـ استفاده می‌کرده و گاهی گفتار و عمل را با یکدیگر می‌آمیخته و در راه انجام تکلیف خویش و رسیدن به مقصود، انجام می داده است و در حقیقت در کنار بیان اوامر و نواهی، خود نخستین عامل به حساب می آمد. باید دانست که گاهی عمل تنها و بدون گفتار، نقش بسیاری در الگودهی به مخاطب ایفا می کند؛ زیرا گفتار، القای مستقیم است و عمل، القای غیر مستقیم، پس جذاب تر و مؤثرتر است. اکنون در جهان تکنولوژی و عصر ارتباطات، آموزش، تعلیم و تربیت، القای مفاهیم و الگودهی افراد از شیوه مستقیم به‌سوی القای غیر مستقیم ـ که دارای تأثیر دهی دراز مدت و حتی ثابت است ـ می رود که از راهبردها و راهکارهای مهم به حساب می آید.
در این نوشتار هر چند به طور کوتاه و ناقص، نمونه های از سیره عملی پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله وسلم را یاد آور می شویم.

 

 

نمونه های رفتاری پیامبرصلی الله علیه وآله وسلم در تبلیغ

1. عدم تسامح در اصول و فروع: عدم سازش کاری و مداهنه دراصول اعتقادات و فروع آن، از ویژگی های برجسته دوران رسالت و تبلیغ پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله وسلم است و هر کجا که مشرکان مبنی بر چشم پوشی نبی اکرم صلی الله علیه وآله وسلم از مواضع اصول و فروع دین اصرار، تهدید، تطمیع یا آزار واذیت داشتند، هرگز آن حضرت خواهش های باطل مشرکان یا منافع شخصی خود را بر حفظ اصول و فروع دین ترجیح نمی داد و هیچ گونه سازش و مسامحه ای در راه ابلاغ رسالت خویش و بیان نمودن احکام الهی ازخود نشان نمی داد؛ به قول شهیدمطهری: »پیغمبر درسلوک فردی و در امور شخصی، نرم وملایم بود؛ ولی در تعهد ها ومسئولیت های اجتماعی نهایت درجه صلابت داشت. پیغمبر درمسائل اصولی هرگز نرمش نشان نمی داد [1]«و این همان دستوری بود که از جانب خداوندتبارک و تعالی بر پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله وسلم نسبت به راضی کردن و سازش با یهود مدینه و نصارای نجران ـ درتبعیت از قبله آنان ـ داده شده است که» وَ لَنْ تَرْضی عَنْکَ الْیَهُودُ وَ لاَ النَّصاری حَتَّی تَتَّبِعَ مِلَّتَهُمْ [2]؛ هرگز یهود و نصاری از تو راضی نخواهند شد تا [به طور کامل، تسلیم خواسته های آنها شوی و] از آیین [تحریف شدة] آنان پیروی کنی.«
در سیره پر افتخار تبلیغ نبوی صلی الله علیه وآله وسلم موارد زیادی نقل شده است که آن حضرت هرگز بر اثر تطمیع یا تهدید یا افکار وشرط‌های باطل دشمنان راه سازش رادر پیش نگرفتند؛ برخی از آن‌ها عبارت‌اند از:
الف ـ زمانی که پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله وسلم دعوت خود را به طور علنی و آشکار آغاز کرد و مردم را به پرستش خداوند و نفی بت هافراخواند و موجبات خشم سران قریش را بر انگیخت، سران مشرک نزد ابوطالب ـ که مدافع و یاور رسول اکرم صلی الله علیه وآله وسلم واهداف او بود ـ رفتند و گفتند: یاخود جلوی او را بگیر یا ما مبازره خواهیم کرد. وقتی ابوطالب سخنان سران قریش را به اطلاع نبی اکرم صلی الله علیه وآله وسلم رساند، پیامبر فرمود: »لو وضعت الشمس فی یمینی و القمر فی شمالی، ما ترکت هذا القول حتی انفُذَه اواُقتلَ دونه[3]؛ اگر خورشید را در دست راستم وماه را در دست چپم قرار دهند، هرگز از دعوت خود دست بر نمی دارم تا اینکه آن را انتشار دهم یا در راه آن کشته شوم!« به حضرت گفتند: »اگر این کارها را به منظور پیدا کردن مال و ثروت انجام می دهی ماحاضریم آنقدر مال و ثروت در اختیار تو بگذاریم که ثروتمندترین ما گردی و اگر دنبال شخصیت و ریاست هستی، ما بی‌آنکه این سخنان را بگویی حاضریم تو را به ریاست خود انتخاب کنیم و اگر طالب سلطنت و مقام هستی، ما تو را سلطان خویش می‌گردانیم.
وقتی رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم سخنان آنها را شنید، فرمود: اینها نیست که شما خیال کرده اید، نه آمده ام مال و ثروتی جمع کنم و نه می خواهم شخصیت و مقامی کسب نمایم ونه هوای سلطنت در سر دارم؛ بلکه خدای تعالی مرا به رسالت برانگیخت و به سوی شما فرستاد و... من نیز براین کار اقدام کردم و رسالت خویش رابه شماابلاغ نمودم.[4]«
ب ـ عده ای از قبیله »ثقیف« خدمت رسول اکرم صلی الله علیه وآله وسلم عرض کردند: یا رسول اللَّه! ما می خواهیم مسلمان بشویم؛ ولی سه شرط داریم:
اول: اجازه بده یک سال دیگر ما این بت‌ها را بپرستیم.
دوم: نماز خیلی بر ما سخت و ناگوار است.
سوم: بت بزرگ‌مان را به ما نگو به دست خودتان بشکنید.
حضرت فرمود: »از این سه پیشنهادی که می کنید پیشنهاد آخرتان که فلان بت رابه دست خودتان نشکنید مانعی ندارد، من یک نفر دیگر رامی فرستم؛ اما دو شرط دیگر محال است.«[5]
ج ـ پیامبرصلی الله علیه وآله وسلم گروهی از قبیله »بنی عامر بن صعصعه« را که تازه وارد مکه شده بودند به اسلام دعوت نمود. افراد، حاضرشدند اسلام بیاورند؛ اما پیش شرطی را برای قبول اسلام خویش مطرح کردند مبنی بر اینکه پیامبر اکرم(ص) بعد از درگذشت خود تصمیمی اتخاذ نماید که رهبری دنیای اسلام را به آنها واگذار نماید. پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله وسلم قاطعانه و بدون رعایت هیچ گونه ملاحظه ای فرمود: »الامر الی اللَّه یضعه حیث یشاء[6]؛ تصمیم گیری با خدا است و هر کس راکه مصلحت بداند برمی گزیند.« این گروه وقتی خواسته غیر منطقی خود را عملی نیافتند از قبول اسلام منصرف شدند و گفتند: آیا گلوهای خود راهدف شمشیر عرب قرار دهیم و بعد که خداوند تو را غالب کرد، حکومت برای غیرما است؟ ما را با تو کاری نیست و به وطن خود برگشتند. در آن روزها پیامبرصلی الله علیه وآله وسلم هنوز قدرتی به‌‌دست نیاورده بود و دنبال یاورانی جهت یاری خود می گشت و به کمک و پشتیبانی افراد و قبائل نیاز شدید داشت؛ اما هرگز راضی نشد در جهت تثبیت موقعیت و تحکیم قدرت خویش، از مبانی اصولی و اعتقادی خود عقب نشینی کند یا با دادن وعده های غیرعملی در صدد جلب موافقت افراد و قبائل برآید.
2 . تسامح در مسائل شخصی: پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله وسلم ظلم ها و ستم هایی که از سوی معاندان یا سهل انگاری و خطایی که از سوی دوستان نسبت به او صورت می‌گرفت، مورد بخشش قرار می‌داد. حضرت علی علیه السلام می فرماید: »در ظلمی که به او می شد به مقام انتقام در نمی آمد، مگر اینکه محارم خدا هتک شود که در این صورت، خشم می کرد و خشمش هم برای خدای تعالی بود[7]
از عایشه نقل شده است: »هرگز ندیدم رسول خداصلی الله علیه وآله وسلم مادام که چیزی از حرمت های الهی هتک نشده بود به خاطر ستمی که به شخص او روا شده بود در صدد احقاق حق برآید؛ اما اگر به چیزی از حرمت‌های الهی تجاوز می شد درباره آن، خشمگین ترین افراد بود«[8] ومهم، این نکته است که نبی اکرم صلی الله علیه وآله وسلم با وجود قدرت بر انتقام، گذشت می نمود که نمونه بارز این گذشت و بزرگواری را به طور جامع و کامل در داستان فتح مکه می توان مشاهده کرد که رسول خداصلی الله علیه وآله وسلم پس از تحمل آن همه آزار وشکنجه و مصیبت از طرف مشرکان قریش، هنگامی که مکه را فتح کرد، فرمان عفو عمومی آنان را صادر کرد و فرمود: من همان سخنی را به شما می گویم که برادرم یوسف گفت: »امروز ملامتی بر شما نیست، خدای‌تان بیامرزد که او مهربان ترین مهربانان است! به راستی که شما بد مردمانی بودید که پیامبر خویش را تکذیب کردید و او را از شهر و دیار خود آواره نمودید و به این هم راضی نشدید تا اینکه در بلاد دیگر هم به جنگ من آمدید!« سپس فرمود: »فاذهبوا فانتم الطلقاء؛ بروید که همگی آزاد هستید.« این دستورعفو عمومی رسول خداصلی الله علیه وآله وسلم باعث شد که بیشتر آنان مسلمان شوند و آیین مقدس اسلام را بپذیرند.[9]
3 . برنامه‌ریزی در تبلیغ نبوی صلی الله علیه وآله وسلم: مبلغ و مدیری در کارهای خویش موفق است که بتواند با درایت و برنامه ریزی مناسب، معیارها و اهداف کوتاه مدت و بلندمدت خویش راتعیین کند تا بتواند از فرصت ها و امکانات موجود و آینده‌نگری مناسب، بهترین بهره‌وری را داشته باشد. برنامه‌ریزی دقیق و مناسب، بهتر و باارزش تر از انجام کارهای با شور ونشاط امابدون آینده‌نگری و برنامه ریزی است.
پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله وسلم درباره دقت عمل و آینده نگری به »ابن مسعود«فرمود: »هر گاه کاری انجام دادی، آن را از روی علم وعقل انجام ده و بر حذر باش از اینکه کاری را به‌دون آینده نگری و آگاهی انجام دهی.[10]« خود نبی اکرم صلی الله علیه وآله وسلم در برنامه تبلیغی و انجام رسالت خویش، از برنامه ریزی بسیار دقیقی استفاده می‌کرد و اززمان بندی و برنامه خاصی در مسیر حرکت تبلیغی خود برخوردار بود.
یکی از شواهد برنامه‌ریزی تبلیغی پیامبر(ص)، مراحل تبلیغ آن وجود گرامی است که در هر زمانی، متناسب با شرایط زمانی و مکانی به انجام این مهم می‌پرداختند:
مرحله اول: دعوت پنهانی: پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله وسلم در ابتدای بعثت سه سال به طور مخفیانه تبلیغ نمود تا توانست چهل نفر[11] (هسته اولیه مسلمانان) را به طور پنهانی دعوت کند.
مرحله دوم: دعوت از خویشان و قبیله خود: امام صادق علیه السلام می فرماید: »... آن‌گاه خداوند به او امر نمود که دعوت خود را علنی کند[12]، در نخستین دعوت که باید به صورت علنی انجام گیرد دعوت نسبت به اقارب و عشیره نزدیک باشد؛[13] زیرا آنها به علت شناختی که از رسول اللَّه صلی الله علیه وآله وسلم داشتند طبیعی بود که احتمال ایمان آوردن آنان زیادتر از بقیه بوده باشد.«[14]
مرحله سوم: دعوت آشکارا و جهانی: از »علی بن ابراهیم قمی« نقل است که رسول خداصلی الله علیه وآله وسلم بر حجر اسماعیل ایستاد وفرمود: »ای گروه قریش و ای مردم عرب! من شما رادعوت می کنم به اینکه شهادت دهید خدایی جز خدای یکتا نیست و من فرستادة او هستم.[15]« درس‌هایی که به نظر می آید همه مبلّغان عزیز دینی از این سیره تبلیغی و برنامه ریزی پیامبراکرم صلی الله علیه وآله وسلم می توانند اقتباس کنند.
اول: مبلّغ برنامه های تبلیغی خود را از نزدیک‌ترین افراد خویش شروع کند تا دچار تعارض بین تبلیغ و ضدتبلیغ ها نشود؛ همان‌طور که مخالفت ها و تبلیغات سوء ابولهب (عموی پیامبرصلی الله علیه وآله وسلم ) باعث شد سران قبائل بگویند: » اگر آیین وی صحیح و ثمربخش بود هرگز فامیل او با وی به جنگ بر نمی خاستند.«[16]
دوم: زمانی که اهداف و برنامه های تبلیغی خود را میان خواص و اقوام خویش اعلام کرد و از حمایت نسبی آنان برخوردار شد با توکل بر قدرت لایزال الهی بدون ترس و واهمه از افراد و افکار مخالف، برنامه های تبلیغی خویش را به مرحله اجرا درآورد.
4 . توجه به اقشار کم درآمد: امیرالمؤمنین علی علیه السلام نقل می کند که پیامبر فرمود: در شب معراج خداوند به من سفارش فرمود: »دوست داشتن خدا، دوست داشتن فقیران و نزدیک شدن به ایشان است. گفت: آنها چه کسانی هستند؟ فرمود: کسانی که به اندک خشنودند و بر گرسنگی شکیبایند و بر زندگی گوارا سپاسگزارند و از گرسنگی و تشنگی شکایت نمی کنند و با زبانشان دروغ نمی گویند و بر پروردگارشان خشمناک نیستند و بر آنچه از دست داده اند افسرده خاطر نمی شوند و به آنچه به دست آرند شادمان نمی گردند. ای احمد! دوست داشتن من، دوست داشتن فقیران است. به فقیران و مجالس‌شان نزدیک شو تا تو را به خود نزدیک کنم؛« از این رو پیامبراسلام »یجالس الفقراء و یواکل المساکین و یناولهم بیده؛[17] با فقیران مجالست داشت و با مسکینان غذا می خورد و به آنها دست می داد« و به خاطر علاقه ای که به فقیران امت خود داشت، در دعاهای خویش از خداوند متعال می خواست: »اللَّهُمَّ أَحْیِنِی مِسْکِیناً وَ أَمِتْنِی مِسْکِیناً وَ احْشُرْنِی فِی زُمْرَهِْْ الْمَسَاکِینِ ؛[18] خدایا! مرا مسکین زنده بدار و مسکین بمیران و با مسکینان محشور کن.«
5. برخورد کریمانه با دوست و دشمن: اخلاق نیکو و پسندیده از عوامل مهم پیروزی نبی اکرم صلی الله علیه وآله وسلم در امر تبلیغ و رسالت او است؛ حسن خُلقی که برای دوستان مایه آرامش و رفع اندوه و برای دشمنان باعث تألیف قلوب وعامل جذب و هدایت بود. قرآن خطاب به آن حضرت می فرماید: »وَ لَوْ کُنْتَ فَظًّا غَلِیظَ الْقَلْبِ لاَنْفَضُّوا مِنْ حَوْلِکَ؛[19] و اگر خشن و سنگدل بودی، از اطراف تو پراکنده می شدند.«
عفو و گذشت، صفا و صمیمیت، نوع برخورد کریمانه با دوست و دشمن، مهربانی و دلسوزی، مساوات وبرابری آن حضرت نسبت به افراد دوران تبلیغ و زندگی خود، باعث ایجاد ارتباط صمیمی بین خود و مخاطبانش بود وحُسن برخوردها و معاشرت های فردی و اجتماعی او زبانزد دوست و دشمن بود. مسئله اخلاق خوب پیامبرصلی الله علیه وآله وسلم به آن مقدار بارز و مهم بود که خداوند خطاب به او می فرماید: »إِنَّکَ لَعَلی خُلُقٍ عَظِیمٍ؛[20] و تو اخلاق عظیم و برجسته ای داری!« علاّمه طباطبایی قدس سره در ذیل این آیه می نویسد: »این آیه شریفه هر چند فی نفسها به خودی خود، حسن خلق رسول خداصلی الله علیه وآله وسلم را می ستاید وآن را بزرگ می شمارد، لیکن با در نظر گرفتن خصوص سیاق آیه، به اخلاق پسندیده اجتماعی‌اش نظر دارد؛ اخلاقی که مربوط به معاشرت است؛ از قبیل استواری بر حق، صبر در برابر آزار مردم و خطاکاری های اراذل، عفو و اغماض از آنان، سخاوت و مدارا، تواضع و امثال اینها.« [21] امام علی علیه السلام درباره خصوصیات اخلاقی و سیره عملی پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله وسلم می فرماید: »کان رسول اللَّه سَهْلَ الخُلقِ دائم البُشر، لَیِّنَ الْجانبِ لیس بِفظٍّ و غَلیظٍ و لاسخّابٍ و لافحّاشٍ و لاعتَّابٍ و لا مزّاح[22]؛ رسول خداصلی الله علیه وآله وسلم رفتاری ملایم داشت، همواره خوشرو و متبسم بود، خشن و سخت دل نبود، تند خو و دشنام گو و عیب جو و پر مزاح نبود.«
سیره نویسان در باره عفو وبخشش آن حضرت نوشته اند: »به‌درستی که رسول اللَّه برای خود از کسی انتقام نگرفت؛ بلکه آنان را عفو می فرمود و گذشت می کرد[23].« همچنین در مورد این اخلاق پیامبر که بین افراد فرقی نمی گذاشت و به آنها به دیده تساوی محبت می نمود آورده اند: »إنَّه کان سلّم علی الصغیر و الکبیر[24]؛ به کوچک و بزرگ سلام می کرد« یا اینکه گفته‌اند: »یُسَلِّمُ عَلَی مَنِ اسْتَقْبَلَهُ مِنْ غَنِیٍّ وَ فَقِیرٍوَ کَبِیرٍ وَ صَغِیرٍ [25]؛ و به هر کس می رسید سلام می کرد، چه توانگر وچه درویش، چه کوچک و چه بزرگ« و »یصافح الغنی و الفقیر[26]؛با غنی و فقیر مصافحه می کرد.«
6. در جستجوی مخاطب و شکار دل‌ها: پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله وسلم در دوران تبلیغ خود از سبک ها و روش های خاصی استفاده می‌کرد که هر کدام از آنها دارای ویژگی های خاصی هستند، از جالب ترین شیوه ها و ابتکارات عملی در تبلیغ پیامبرصلی الله علیه وآله وسلم، تبلیغ چهره به چهره، جستجو و دنبال مخاطب رفتن جهت انتقال پیام بود که امروزه مخاطب یابی جهت ارسال پیام، از مهم ترین مسائل موردتوجه انسان‌های عصر ارتباطات و تبلیغات است. لذا آرامش و سکون نداشتن در یک محل و به انتظار رجوع افراد نبودن جهت شنیدن پیام دعوت از ویژگی های برجسته و امتیازات دوران تبلیغ آن حضرت است؛ زیرا نبی اکرم صلی الله علیه وآله وسلم مردم جاهل آن زمان را که درگیر افکار و عقاید باطل بودند مانند انسان های بیماری می دید که قلب آنان به مداوا نیاز دارد و خود را مانند طبیبی حاذق می دانست که باید در جهت اصلاح وضع بیماران و جامعه، لحظه ای از پا ننشیند و خود دنبال مریضان رفته، آنان را با رساندن پیام دعوت الهی از امراض جهل و نادانی و افکار و عقاید باطل نجات دهد و آنها را با نور اسلام آشنا سازد. پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله وسلم با تمام مقام و منزلتش، سختی ها، بی اعتنایی ها، تهمت و افتراها و آزارها را برخود هموارمی نمود و دنبال افراد ، گروه ها، قبایل و سران آنان می گشت و با برقراری ارتباط سمعی و بصری و بیان افکار وعقاید و ابلاغ رسالت خویش به شکار دل های آماده هدایت می رفت و آنان را به اسلام دعوت می نمود. این تحرک وجوشش و روحیه خستگی ناپذیر و تحمل مشکلات از مهم ترین عوامل موفقیت پیامبرصلی الله علیه وآله وسلم در راه تبلیغ و ابلاغ رسالت به شمار می آید. امیر المؤمنین علی علیه السلام این ویژگی و روحیه تتبع پیامبرصلی الله علیه وآله وسلم را چنین توصیف می فرماید: »طبیبٌ دوّار بطبّهِ، قد احکم مر اهِمَهُ، واَحمی مَواسِمَهُ، یضعُ من ذلک حیثُ الحاجهُْْ إلیه من قلوبٍ عُمْی، و اذانٍ صُمٍّ، و اَلسِنهٍْْ بُکْمٍ، متتبّعٌ بدوائه مواضع الغفلهِْْ، و مواطن الحیرهْْ[27]؛ پیامبرصلی الله علیه وآله وسلم، طبیبی است که به وسیله طب و معالجه خویش همواره گردش می کند و مرهم هایش را محکم و آماده و ابزارها را سرخ کرده است و هر جا که لازم باشد مرهم ها و ابزارهای داغ کردن را روی آن می نهد وجاهای مجروح و نیازمند به معالجه، دل های کور، گوش های کر و زبان های لال هستند. این طبیب روحانی به وسیله دوا و معالجه خودبیماری های غفلت و نادانی و حیرت و سرگردانی را رسیدگی و معالجه می کند.« در تاریخ به نمونه هایی از این گونه فعالیت های تبلیغی پیامبر ـ اعم از دیدارهای فردی یا گروهی یا مسافرت‌های تبلیغی ـ اشاره شده است.
تبلیغ فردی: نبی اکرم صلی الله علیه وآله وسلم در کنار تعلیم و تربیت گروهی به فرد سازی و تبلیغ روی تک تک افراد به‌طورخصوصی نیز اهمیت زیادی قائل بوده است؛ زیرا در فردسازی و سرمایه گذاری روی تبلیغ فردی، چهار تغییر اساسی می تواند اتفاق بیفتد که شخص را در برابر فتنه های فکری و عقیدتی محافظت و پایدار کند:
تغییر اول: اصلاح بینش‌ها است. تغییر دادن باورها و عقاید غلط و باطل افراد و جایگزین و نهادینه کردن معارف صحیح آن.
تغییر دوم: اصلاح نگرش‌ها است. بخشی از گمراهی ها و علل شکست افراد به‌علت نگرش غلط آنان به موضوع است وبسیاری از دین گریزی ها به‌علت داشتن نگرش باطل به دین است و اگر نگرش ها عوض شود دیگر دین افیون انسان‌ها شناخته ومعرفی نمی شود.
تغییر سوم: اصلاح روش‌ها است؛ یعنی اصلاح تعاملات منفی اجتماعی افراد و ارائه یک قانون و الگوی کامل رفتار زندگی؛ امااسلامی بر اساس رعایت حقوق متقابل.
تغییر چهارم: اصلاح منش‌ها است. تغییر در خلق و خوهای فاسد افراد و هدایت و راهنمایی افراد به سوی کسب فضائل اخلاقی ـ انسانی اسلام .
فایده دیگر تبلیغ فردی، مسئله تداوم تبلیغ و ارتباط مستمر با مخاطب است؛ زیراتبلیغات در مجامع به دو شکل صورت می گیرد.
شکل اول: تبلیغات منقطع، که مخصوص ایام خاصی است؛ یعنی به مناسبت خاصی، مردم مورد هجوم انبوه اطلاعات قرار می گیرند و در آنها شورانگیزی به وجود می‌آید؛ امّا هنوز اطلاعات داده شده در مخاطب تثبیت نشده است که تبلیغات قطع و ارتباط بین مبلّغ و مخاطب هم منقطع می گردد.
شکل دوم: تبلیغات متصل، که مبلّغ بر اساس نیاز مخاطب و برنامه ریزهای خود به‌طور دائم با آنها در ارتباط است و به‌جای واردآوردن انبوه اطلاعات به‌طور مرحله ای و پله ای عمل می کند و بیشتر در صدد تثبیت اطلاعات در افراد و به منصه ظهور نشاندن در رفتار و گفتار مخاطب هستند. سیره تبلیغی پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله وسلم بخشی از آن تکیه بر فرد سازی و داشتن تبلیغات و ارتباط مستمر با مخاطب است . در سیره اجتماعی ایشان نقل شده است که معمولاً بعد از اقامه هر نماز به‌سوی مأمومین خود برمی گشتند و از حال آنان مطلع می شدند و از غایبان سراغ می گرفتند، اگر مسافرت بودند در حق آنان دعا می‌کرد و اگر مریض بودند به عیادت آنان می رفت. این برخورد هم عامل جذب مخاطب بود و هم الگودهی رفتاری به آنان می‌داد. از کعب بن مالک نقل شده است که پیامبرصلی الله علیه وآله وسلم در ایام حج به خانه‌هایشان می رفت و آنان را به اسلام دعوت می کرد... بعد از مدتی از قبایل آنان پرسش می کرد و قبیله به قبیله سراغ آنان می رفت.[28]
دعوت گروهی: ـ پیامبرصلی الله علیه وآله وسلم در مراسم حج با شش نفر از قبیله »خزرج« ملاقات کرد و به آنها فرمود: بنشینید تا با شما سخن بگویم. آنان نشستند و سخنان پیامبرصلی الله علیه وآله وسلم را شنیدند. پیامبر چند آیه تلاوت کرد و سخنان رسول گرامی تأثیر عجیبی در آنها گذاشت که در همان مجلس ایمان آوردند.[29]
ـ در ایام حج بازارهای معروف »عکّاظ«، »مجنّه« و »ذی المجاز« بر پا می شد. پیامبرصلی الله علیه وآله وسلم به این بازارها می‌رفت و مردم را به اسلام فرا می خواند.[30]
ـ قبیله »بنی صعصعه«، »بنی حنیفه«، »کنده« و »کلب« از قبایلی هستند که رسول خدا(ص) آنان را به دین اسلام دعوت کرد.[31]
انجام سفرهای تبلیغی: از سفرهای تبلیغی پیامبرصلی الله علیه وآله وسلم و یارانش که منشأ اثر خیر فراوانی بود و توانستند بذر اسلام را در بلاد دیگر بپاشند و زمینه گرایش مردم را به اسلام فراهم نمایند، می توان به سفرهای مهم ذیل اشاره کرد:
مهاجرت به حبشه: در سال پنجم بعثت پس از آنکه پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله وسلم یاران خود را در شدت آزار و شکنجه دشمنان و مشرکان قریش دید، برای حفظ جان آنان دستور »هجرت« را صادر کرد. گفتنی است که انتخاب حبشه تنها برای حفظ جان مسلمانان نبود، بلکه هدف مهم دیگری نیز در نظر گرفته شده بود وآن سفر هیئت تبلیغی مهم و قوی از سوی پیامبرصلی الله علیه وآله وسلم به حبشه بود که توانستند پیام دعوت الهی را به مردم حبشه ابلاغ کنند. در این گروه تبلیغی، مبلّغان موفقی همچون »جعفر بن ابی طالب« وجود داشت که هنگام تبلیغ در دربار پادشاه حبشه توانست با سخنان زیبا و تلاوت آیاتی از قرآن، نجاشی و دیگر بزرگان مسیحیت حاضر در دربار را تحت تأثیر کلمات خود قرار دهد و نور ایمان را در دل نجاشی پادشاه حبشه روشن کند.
سفر به طائف: در کنار تبلیغ های پیامبر، افراد معاند مشرکی بودند که دائم سمپاشی تبلیغاتی می کردند تا بتوانند اثر تبلیغی پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم را خنثی یا کمرنگ کنند. ابولهب دائم مواظب پیامبرصلی الله علیه وآله وسلم بود تا با کسی تماسی نگیرد و هر کجا که پیامبر با فردیا گروهی ارتباط بر قرار می‌کرد و آنان را به اسلام دعوت می کرد، می گفت: »این برادر زاده من دروغگو است، سخنش را نپذیرید« و به دلیل همین تبلیغات مسموم بود که بعضی از قبایل مانند قبیله »بنی حنیفه« پیامبر را ازخود می راندند. اینجا بود که پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله وسلم به قصد پناه بردن به قبیله »ثقیف« به طرف شهر »طائف« رفت و مورد بی مهری بزرگان طائف قرار گرفت و مجبور شد به مکه بازگردد؛ اما توانست »عداس« غلام مسیحی را با تبلیغ خود به اسلام دعوت کند.
این سیره عملی پیامبرصلی الله علیه وآله وسلم در تبلیغ بیشتر از هر گروهی می باید در سر لوحه فعالیت های طالبان علوم دینی باشد؛ زیرا علما بهترین جانشینان و اقتدا کنندگان به سیره آن حضرت هستند. پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله وسلم فرمود: »العلما مصابیح الارض و خلفاء الانبیاء و ورثتی و ورثة الانبیاء[32]؛ علما چراغ‌های روی زمین و جانشینان پیامبران و وارثان من و پیامبرانند.« سیره آن حضرت بر آن بود که افرادی را که با معارف اسلامی آشنا و آگاه بودند و قدرت تبلیغ و بیان مبانی دینی را برای دیگران داشتند به هجرت امر می فرمود و مانع تجمع آنان در یک جا می شد با این تصور که هنوز ندای توحید به سایر سرزمین ها نرسیده است یا منتظر دریافت معارف اسلام هستند و نظر به اینکه نباید علما و دانشمندان تنها به این اکتفا کنند که در کناردریای علم و معارف دینی قرار دارند و به بهانه کسب علوم بیشتر و رسیدن به مقامات علمی بالاتر، دل خوش دارند ومستضعفان مبانی دین و معارف اسلام را فراموش کنند؛ از این رو نبی اکرم به اصحاب مستعد تبلیغ خود می فرمود: »برخیزید و پیک رسالت، در نقاط دور‌دست شوید و ندای توحید را به سمع جهانیان برسانید.«[33]
از رموز موفقیت و گسترش اسلام و حفظ دستاوردهای تبلیغی پیامبر اکرم و ائمه معصومین و جلوگیری از پیدایش بدعت هادر دین مقدس اسلام، اهتمام علما و بزرگان دین به مسئله هجرت است؛ زیرا در هجرت علما و عزیمت آنان از محلی به محل دیگر و تحمل مرارت‌ها و سختی های آن، خیرات و برکات بسیاری وجود داشته که در بررسی زندگی بزرگان آن را به وضوح می توان مشاهده کرد. امام خمینی قدس سره هم بر این اعتقاد بود که » بر شما آقایان اهل علم و طلاب محترم و فضلای معظم ـ اعظمهم اللَّه اجرهم ـ آن چیزی که بر شما هست این است که متفرق بشوید در بلاد و تبلیغ بفرمایید« و امروز که زعامت این انقلاب وکشور اسلامی بر عهده رهبری فرزانه همچون مقام معظم رهبری است در جمله ای خطاب به روحانیان می فرماید: »کار دیگری که بنده را خرسند می کند فرستادن افراد روحانی به مراکز شهری و روستایی و برای مدارس و جوانها است. این کار با برکتی است که باید ادامه یابد.در بعضی مناطق ما کمبود روحانی داریم.«[34]
تأسیس پایگاه تبلیغی: نبی مکرّم اسلام صلی الله علیه وآله وسلم از اولین اقدامات عملی اش پس از هجرت از مکّه به مدینه، تأسیس یک پایگاه و مرکز تبلیغی به نام مسجد بود.
با بررسی سیره تبلیغی پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله وسلم، جایگاه مسجد را در روند پیشرفت تبلیغ اسلام و جذب مخاطبان بیشتر می توان به این مطلب اشاره کرد که نقش مسجد در زمان پیامبر عبارت بود از:
1. کانون تجمع مسلمانان ؛
2. محل استماع سخنان وحی ؛
3. محل برگزاری نمازهای یومیه و شنیدن سخنان پیامبر بعد از آن ؛
4 . محل برگزاری نماز جمعه و ایراد خطبه های آن توسط نبی اکرم صلی الله علیه وآله وسلم ؛
5 . محل آموزش معارف اسلامی ؛
6 . مرکز مبارزه با بی‌سوادی ؛
7 . مرکز بسیج و سازماندهی نیروها برای حضور در میدان های جنگ ؛
8 . محل دیدار، مناظره، پاسخ و پرسش پیامبر اکرم(ص) با سران و هیئت های سایر بلاد و قبائل برای شناخت اسلام ؛
9 . مرکز مشاوره مردم با پیامبر

 


1 . سیری در سیره نبوی، صص 237 ـ 238.2 . بقره، 120.3 . السیرهْْ النبویّه، ج 1، ص 278.4 . زندگانی حضرت محمدصلی الله علیه وآله وسلم، ص 158.5 . تاریخ اسلام در آثار شهید آیت الله مطهری.6 . السیرهْْ النبویّه، ج 1، ص 426.7 . سنن النبی،ص 45 .8 . سیره نبوی منطق عملی9 . تاریخ اسلام، ج 1،ص 161.10 . بحارالانوار، ج 74، ص 110.11 . مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج 7، ص 206.12 . حجر، 94.13 . شعرا، 214.14 . تاریخ سیاسی اسلام تا سال چهلم هجری، ص 128؛ به نقل از: محمد بن سعد، الطبقات الکبری، ج 1،ص 20015 . تاریخ اسلام، از پیدایش عرب تا پایان خلافت عثمان، ج 1،ص 81 .16 . الطبقات الکبری، ج 1، ص 216.17 . تاریخ اسلام، ج 1،ص 193.18 . سفینهْْ البحار، ج 2، ص 378.19 . آل عمران، 159.20 . قلم، 4.21 . تفسیر المیزان، ج 19،ص 369.22 . تاریخ سیاسی اسلام تا سال چهلم هجری، ص 16؛ به نقل از: المعرفهْْ والتاریخ، ج 3.23 . سنن النبی، ص 51.24 . همان، ص 43.25 . همان، ص 41.26 . همان.27 . نهج البلاغه،خ 108، ص 321.28 . تاریخ سیاسی اسلام تا سال چهلم هجری ، صص 48 ـ49.29 . همان.30 . همان.31 . همان.32 . میزان الحکمه، ج 6، ص 39 و 40.33 . فروغ ابدیت، ج 2، ص 210.34 . روزنامه جمهوری اسلامی، 1/3/74.

 

اقدامات تبلیغی پیامبر در مسجد

الف ـ تقویت روحیه پرسشگری: در سفارشات نبی اکرم صلی الله علیه وآله وسلم به ابوذر غفاری آمده است: » یَا أَبَاذَرٍّ کُلُّ جُلُوسٍ فِی الْمَسْجِدِ لَغْوٌ إِلَّاثَلَاثَةً قِرَاءَةُ مُصَلٍّ أَوْ ذَاکِرٌ لِلَّهِ تَعَالَی أَوْ مُسَائِلٌ عَنْ عِلْمٍ؛[1] ای اباذر! هر نشستنی در مسجد لغو و بیهوده است مگر گزاردن نماز، ذکر و یاد خدا یا پرسش از آنچه که انسان نمی داند.«
ب ـ ترجیح علم بر عبادت مستحبی: روزی رسول اکرم صلی الله علیه وآله وسلم وارد مسجد شدند و مشاهده کردند که دو گروه در مسجدجداگانه نشسته اند؛ گروهی به انجام عبادات مستحبی و ذکر مشغولند و گروه دیگر مشغول تعلیم و تعلم هستند. حضرت به آنان نگریست و فرمود: »کلاهُما علی خَیرٍ و لکن بالتعلیم ارسلت؛ [2] هر دو گروه کردار نیک دارند؛ امّا من برای تعلیم فرستاده شده ام«، سپس حضرت نزد گروه و اجتماعی که سخن از تعلیم و تعلم بود رفتند.
ج ـ مناظره و مباحثه پیامبر با سران قبایل و ادیان مختلف: پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله وسلم در مسجد می نشستند و سران قبایل یا هیئت هایی که از سایر بلاد برای پاسخ و پرسش و دست یافتن به حقیقت می آمدند به حضور آن حضرت در مسجد می رسیدند.[3]
مشورت و همراهی: از دیگر شیوه های تبلیغ عملی نبی اکرم صلی الله علیه وآله وسلم مشورت کردن با اصحاب خویش بود در اموری که مربوط به اداره جامعه بود. پیامبر به خاطر اتصال به منبع وحی الهی و داشتن علم لدنی نیازی به مشورت ندارد؛ اما از آنجایی که مشورت کردن با افراد، نوعی احترام و ارزش قائل شدن به شخصیت و آرای آنها و دخیل دانستن رأی آنان دراصلاح امور جامعه است، همچنین پرهیز کردن از هرگونه خود رأیی و تکروی درتصمیمات امور جامعه است؛ پیامبرصلی الله علیه وآله وسلم اسلام نیز به دستور خداوند متعال مأمور می‌شود با مردم مشورت کند: » وَ شاوِرْهُمْ فِی الْأَمْرِ[4]؛ و در کارها با آنان مشورت کن« و آن حضرت نیز در روایتی بر مشورت کردن تأکید می کند و می فرماید: »حقٌ عَلَی العاقل ان یستدیمَ الاسترشاد و یترک الاستبداد[5]؛ بر عاقل لازم است که همواره از دیگران راهنمایی بخواهد و استبداد [در رأی] راترک کند.« دو نکته قابل توجه این است که در برخی مشورت ها، نتیجه آن مخالف با رأی حضرت بود؛ اما به خاطر پرهیز ازاستبداد در رأی و تکروی و نیز ارزش قائل شدن برای آرای مردم او نیز همان تصمیم مورد اتخاذ جمع را ـ بر خلاف میل باطنی اش ـ انجام می‌داد تا روح دمکراسی و واقع‌بینی را در یاران خودش پرورش دهد و نکته دیگرآنکه حضرت در کارهای مورد توافق همگان با آنها در انجام آن همراه می شد. و در بعضی از مواقع خود مانند دیگران تن به کارهای سخت و طاقت فرسا می داد. این برخورد نتیجه اش چیزی جز ازدیاد الفت و مهربانی و تقرب دل‌ها بین رهبر یک جامعه و افراد زیر دست نیست. این تواضع و همراهی با مردم مانع خود برتر بینی و امتیاز قائل شدن بین خود وافراد دیگر می شود.
در تاریخ، موارد متعددی ذکر شده است که نبی اکرم صلی الله علیه وآله وسلم با اصحاب خود مشورت و درکارها با آنها همراهی نموده که می توان به مشورت های آن حضرت در جنگ‌های بدر، خندق، تبوک، احزاب و... اشاره کرد.
مبارزه با سنت های غلط و خرافات: مبارزه با سنت های غلط، خرافات، عقاید باطل و مسیرهای انحرافی فکری از جمله شیوه های تبلیغ عملی نبی اکرم صلی الله علیه وآله وسلم بود و از مهم‌ترین ویژگی های حضرت در بخش خرافات ـ به‌ویژه در جریان فوت فرزندش ابراهیم ـ این بود که هیچ‌گاه نخواست از سادگی مردم و عقاید باطل آنان در بزرگداشت ومنافع شخصی خویش استفاده کند. متأسفانه یکی از مشکلات انسان‌های مادی، بهره برداری های ناصواب از خرافات و عقاید باطل مردم به نفع خود و آمال و اهداف باطل خویش است. پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله وسلم با این عوام فریبی و راه و رسم ها و سنت های غلط با گفتار وعمل به‌شدّت مبارزه می کرد. آن حضرت با آداب غلطی که از زمان جاهلیت باقی مانده بود و در جامعه آن روز همچون حرام دانستن ازدواج با همسر مطلّقه پسر خوانده، ترجیح دادن فرزند پسر بر دختر، نوع آداب عقیقه، عریان طواف کردن خانه خداو سایر خرافاتی که رواج داشت به مبارزه برخاست.
تشبیه معقول به محسوس: در روش های آموزشی و تربیتی، عینی سازی مطالب و مفاهیم در ذهن مخاطب، فراگیری، درک و هضم سریع مطالب و مفاهیم را بسیار ساده می سازد. در قرآن کریم جهت سهولت در فهم مطالب، امثال و حِکم فراوانی آمده است. نبی مکرم اسلام صلی الله علیه وآله وسلم نیز در راستای تبلیغ خود و برای تعلیم و تربیت مسلمانان و القای مسائل عبادی، اخلاقی و اعتقادی در ذهن مخاطبان و شاید اصحابی که دارای بینش و درک بالایی نبودند، از روش عینی سازی استفاده می‌کرده و گاهی خود با انجام دادن اعمال، سعی درترسیم مطالب برای شنوندگان خویش را داشته است. در سیره تبلیغی و تعلیمی آن حضرت موارد زیادی را می توان به‌دست آورد که از باب نمونه به مواردی از آن اشاره می گردد:
تجسم عمل: زمانی که نبی اکرم صلی الله علیه وآله وسلم می خواهد مسئله نماز و آداب آن را برای اصحاب خویش بیان کند، خود عملاً نماز می خواند تا دیگران ببینند و یاد بگیرند و می فرماید: »صلّوا کما رأیتمونی اُصلّی[6]؛ نماز را بخوانید همان‌گونه که می بینید من نمازمی خوانم.«
جمع هیزم: پیامبرصلی الله علیه وآله وسلم برای چگونگی جمع شدن گناهان از این روش برای فهماندن به اصحاب خویش استفاده می کند. امام صادق علیه السلام می فرماید: »رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم در زمین خشک و بی‌گیاهی فرود آمد و به اصحابش فرمود: مقداری هیزم بیاورید، عرض کردند: ای رسول خدا ! ما در سرزمینی خشک و بی گیاه هستیم که در آن هیزم یافت نمی شود، حضرت فرمود: هر کسی هر چه یافت بیاورد. آنها هیزم ها را جمع کردند و در برابر حضرت انباشتند، سپس رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم فرمود: گناهان نیز این گونه جمع می شوند، آن گاه فرمود: از گناهان خُرد اِنگاشته بپرهیزید؛ زیرا هر چیزی بازخواست کننده ای دارد.[7]«
ساده زیستی: ساده زیستی و بی آلایشی در رفتار و کردار پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله وسلم از شیوه های مهم و مؤثر تبلیغ عملی آن حضرت است؛ زیرا از مواردی که مردم روی آن دقت نظر دارند، شیوه زندگی و برخورد مبلّغان دینی ومقایسه گفتار با کردار آنها است و از آنجا که پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله وسلم خود بزرگ‌ترین مبلّغ دینی است و اعمال و کردارش باید سرمشق و الگوی دیگر افراد، به‌خصوص حاکمان و رهبران جامعه قرار گیرد، در مشی زندگی خود بسیار ساده و بی پیرایه و دور از تجملات و تکلفات دنیوی زندگی می کرد و همانند افراد ضعیف و فقیر ـ از اصحاب خود ـ بود که همین روش باعث شد محبوب قلب‌ها شود و از تأثیر کلام بیشتری برخوردار گردد.
پیامبرصلی الله علیه وآله وسلم در باره ساده زیستی خود می فرماید: »آکلُ کما یَاکُلُ العبدُ و أَجلس کما یجلس العبدُ و فانما أنا عبدٌ[8]؛ مثل بندگان غذا می خورم و مثل آنان می نشینم؛ همانا که من بنده ام.«
همدم و همرازپیامبر اکرم صلی الله علیه وآله وسلم ـ حضرت علی علیه السلام ـ درباره ساده زیستی آن حضرت صلی الله علیه وآله وسلم می فرماید: »پیامبر روی زمین غذا می خورد و می‌ نشست؛ مانند نشستن بنده و با دست خود پارگی کفشش را می دوخت و جامه اش را به دست خودش وصله می کرد و بر مرکب برهنه سوارمی شد و دیگری را پشت سرخویش سوار می کرد و چون بر در خانه اش پرده ای پُر نقش و نگار آویخته بود به یکی از زن‌هایش فرمود: این پرده را از نظر من پنهان کن؛ زیرا وقتی به آن چشم می اندازم دنیا و آرایش های آن را به یاد می آورم.[9]«
تواضع: فروتنی پیامبر اسلام صلی الله علیه وآله وسلم در مقابل مسلمانان و اصحاب خویش، نقش مؤثری در ترویج و گسترش تبلیغ آن حضرت داشت؛ زیرا مردمان شبه جزیره عربستان شیوه برخورد سلاطین و رؤسای قبایل خویش را با دیگر افراد دیده بودند و غیر ازخود فروشی، تکبر و غرور نسبت به سایر افراد، به‌ویژه زیر دستان خود چیزی ندیده بودند. آنان شاهد بودند که به علت همین خصلت خود برتر بینی زمامداران، همیشه در جامعه برای خویش مقام و منزلتی فوق شخصیت دیگر افراد قائل بودند وهمه چیز و همه کس را فدای منافع شخصی خود می کردند؛ اما با بعثت و ظهور نبی اکرم صلی الله علیه وآله وسلم تمام این پندارها نسبت به اوشکسته شد؛ زیرا آن حضرت خود را از نظر انسانیت و حقوق اجتماعی با سایر افراد ـ حتی بردگان ـ برابر می دانست و تنها ملاک برتری را تقوا و پرهیزکاری می دانست و خود را از اینکه بخواهد نسبت به

تصاویر زیباسازی نایت اسکین

تعداد بازدید از این مطلب: 222
موضوعات مرتبط: تربیتی , ,
|
امتیاز مطلب : 14
|
تعداد امتیازدهندگان : 4
|
مجموع امتیاز : 4


مطالب مرتبط با این پست
می توانید دیدگاه خود را بنویسید


نام
آدرس ایمیل
وب سایت/بلاگ
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

آپلود عکس دلخواه:









عضو شوید


نام کاربری
رمز عبور

فراموشی رمز عبور؟

عضویت سریع

نام کاربری
رمز عبور
تکرار رمز
ایمیل
کد تصویری
براي اطلاع از آپيدت شدن وبلاگ در خبرنامه وبلاگ عضو شويد تا جديدترين مطالب به ايميل شما ارسال شود